بسم الله الرحمن الرحيم
بر كرانهي غدير
حديث و واقعة غديرخم، يكي از محكمترين و صريحترين دلايل خلافت بلافصل اميرالمؤمنين عليهالسّلام پس از پيامبر صليالله عليه و آله است. پيامبر اكرم صليالله عليه و آله در آخرين روزهاي حيات طيبهي خويش در حضور جماعتي انبوه ـ در حدود يكصد هزار نفر ـ در نقطهاي به نام غدير خم، به امر صريح خداوند، دست عليّبن ابيطالب عليهالسّلام را گرفته بلند ميكند، و او را به عنوان وصي و خليفهي خويش، و با لقب اميرمؤمنان در ميان امّت معرّفي ميفرمايد. و ضمن خطبهاي كه بخش اعظم آن، در بيان فضائل عترت پيامبر است، مي فرمايد:
«من كنت مولاه فهذا عليّ مولاه ـ هر كه من مولاي اويم پس اين علي مولاي اوست».
نظر به اين كه سخن پيامبر اكرم صليالله عليه و آله كلام وحي است، در بيان معرّفي جانشين آن جناب و شمول اختيارات وي عبارتي روشنتر، كوتاهتر و عميقتر از آنچه پيامبر فرموده نميتوان گفت. كلمهي «مولا» در لغت معادل كلمهي «سرور» و «صاحب اختيار» در زبان فارسي است. بنابراين پيامبر صليالله عليه و آله در غدير فرمودهاند: «هر كه من سرور و صاحب اختيار او هستم پس اين علي سرور و صاحب اختيار اوست». حديث مذكور، از معروفترين احاديث بوده، و به اصطلاح علم حديث، حديثي متواتر است و تمام مذاهب و فرق اسلامي آن را تصديق نموده و بدان اقرار دارند.
حديث غدير در كنار حديث ثقلين و آيهي تطهير يكي از بزرگترين معضلات مخالفان شيعه در موضوع خلافت بلافصل اميرالمؤمنين عليهالسّلام است. بهگونهاي كه نه ميتوانند اصل آن را انكار كنند، و نه ميتوانند با برهاني پسنديده و قاطع، دلالت و معناي آن را ـ كه بسيار صريح و شفاف است ـ آنچنان تفسير كنند كه اميرالمؤمنين را از عاليترين مرتبهي فضل در ميان اين امت فرود آورند.
اما از آنجا كه وفاداري اهل سنت به فاجعهي سقيفه، سرلوحهي تمامي اصول آنان است، اين حديث شريف نيز با همهي استحكام و صراحتش، مورد اشكال ايشان قرار گرفته، و براي ردّ آن، بي هيچ منطق استوار و دليل روشني، دست و پا زدهاند، و سستي برهان، و بي پايگي ادّعاي خويش را به نمايش گزاردهاند! در توجيه اين حديث، دو نظر از نظرات اين فرقه را مرور ميكنيم:
1ـ برخي از اهل سنّت كه از نعمت انصاف، بهرهاي نبردهاند دست به توجيهي زدهاند كه به تحريف اين حديث شريف ميانجامد. گفتهاند: حديث «من كنت مولاه فهذا علي مولاه» بدين معناست كه «هر كه مرا دوست دارد، پس اين علي را نيز دوست بدارد!».
چه آنكه يكي از معاني كلمهي «مولا» در لغت عرب به معني دوست و محبوب است.
2ـ برخي از اين فرقه هم، به حديث غدير اعتراف كرده و به همان معنايي كه شيعه معتقد است معتقدند. جز اين كه اميرالمؤمنين عليهالسّلام را شخصي منصوب از سوي پيامبر صليالله عليه و آله دانستهاند، و امّت را در انتخاب شخصي ديگر ـ بجاي اميرالمؤمنين عليهالسّلام ـ مختار دانسته و اين كار را براي آنان جايز شمردهاند!
بطلان ادّعاي دوم، نيازي به اقامهي دليل ندارد. چه آنكه انتخاب علي عليهالسّلام ، اگر از سوي پيامبر هم صورت گرفته باشد نه از سوي خدا ـ كه شيعه به آن معتقد است ـ باز هم پيامبر، از همهي امّت برتر بوده وانتخاب او نيز بر انتخاب ديگران، برتر است. و كسي كه قرآن كريم او را چنين توصيف نموده كه: «ما يَنطِقُ عَنِ الهَوي ـ او از روي هوي و هوس سخن نميگويد»؛ و فرموده: «ما آتاكُمُ الرِّسولُ فَخُذُوهُ ـ هر چه را رسول خدا برايتان آورد بگيريد»، سزاوار نيست برگزيدهاش مورد بياعتنايي قرار گيرد. زيرا برگزيدهي او حقّ است، و در ميان تمامي گزيدههاي اهل زمين، تنها گزيدهاي است كه بيدرنگ شايستهي پيروي است.
اما در بطلان نظر اول، مطالب ذيل قابل ذكر است:
گرچه يك كلمه ممكن است داراي معاني مختلف باشد، اما اگر شواهد و قرائني در كلام موجود باشد كه از ميان معاني مختلف، يك معني را معيّن و روشن سازد، و مانع حيرت و سردرگمي شنونده گردد، جايي براي احتمال ساير معاني وجود ندارد. مثلا كلمة عين كه داراي هفتاد معناست، اگر در جملهاي استفاده شود، بسته به قرائني كه در جمله موجود است، معنا ميشود. اگر گفته شود: «عين جاريه» عين به معني چشمه است يعني چشمة آب روان. و اگر گفته شود: «عين باكيه» عين به معني چشم است يعني چشم گريان.. و اگر گفته شود: «عين عياره اربعه و عشرين» عين به معني طلاست يعني طلايي كه عيارش 24 است. و...
در حديث شريف غدير و خطبهي پيامبر صليالله عليه و آله و رفتار آن حضرت در آن واقعهي بزرگ، شواهد و قرائن، حاكي از آن است كه آن حضرت از كلمهي «مولا» جز معناي سروري و صاحب اختيار بودن را براي اميرالمؤمنين عليهالسّلام اراده نفرموده است. اين شواهد، به گونهاي است كه احتمال معناي «دوست» را براي كلمهي «مولا» غيرممكن مي سازد.
در ذيل به برخي از اين شواهد اشاره مي كنيم:
1ـ پيامبر صليالله عليه و آله قبل از آغاز خطبهي غدير خبر از نزديكشدن زمان رحلت خويش داده و فرموده است: «إنّي أوشك أن اُدعي فَأجِبتُ ـ نزديك است كه ـ از سوي خدا ـ دعوت شوم، و ـ دعوت حق را ـ لبيك گويم».
بدون شك وقتي بزرگ يك قوم، خبر از رفتن خويش ـ حتيّ براي يك سفر موقت ـ ميدهد اولين سؤالي كه براي آن قوم پيش ميآيد اين است كه جانشين او چه كسي خواهد بود؟ تدبير امور پس از وي بر عهدهي كيست؟
اين قرينه، گوياي اين است كه عبارت «من كنت مولاه فهذا علي مولاه» براي تعيين جانشين خواهد بود. و در حقيقت آن حضرت وقتي خبر از رحلت خويش ميدهد در اذهان همگان، اين سؤال شكل ميگيرد كه: جانشين او در ميان امّت، چه كسي خواهد بود؟ عبارت: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه» پاسخ به اين پرسش است. اما عبارت «هركه مرا دوست دارد پس علي را دوست بدارد» پاسخ مناسبي از سوي پيامبر، براي اين پرسش نيست.
2ـ پيامبر صليالله عليه و آله پس از خبر نزديك شدن رحلتش، اساسيترين اصل اعتقادي را يادآور شده و ميفرمايد: «ألَستُم تَشهَدون أن لا اله الله و أن محمداً عبدُه ٌو رسولُه و أن جَنتَه حقٌ و نارَهُ حَق و الموت حق ـ آيا شهادت نميدهيد كه خدايي جز الله نيست و محمد بنده و فرستاده اوست و بهشت و جهنم او حق است و مرگ حق است...؟». نظر به اينكه اين سؤالات، سه اصل «توحيد»، «نبوت» و «معاد» را در بر دارد، وقت آن رسيده است كه اصل «امامت» به عنوان اصلي مكمّل و چهارمين اصل دين مطرح گردد. و اين هدف، زماني تحقّق خواهد يافت، كه كلمهي «مولا» درعبارت «من كنت مولاه...» را به معناي صاحب اختيار و سرور بدانيم. و اگر به معناي دوست بدانيم ربطي به امامت، و اصول دين پيدا نميكند. در نتيجه، ارتباط روشني بعد از اين اقرار گرفتن از مردم توسط آن حضرت و سپس معرّفي اميرالمؤمنين عليهالسّلام به عنوان مولاي آنان ايجاد نميشود.
گويا پيامبر صليالله عليه و آله ميخواهد بفرمايد: آيا شما شهادت نداديد به اين كه خدايي جز الله نيست و من بنده او و فرستادهي او هستم و بهشت و جهنم و مرگ حق است؟ اكنون وقت آن است كه شهادت دهيد كه پس از من، عليّبن ابيطالب عليهالسّلام امام و صاحب اختيار شماست.
3ـ پيامبر صليالله عليه و آله پس از اقرار گرفتن از مردم بر سه اصل مذكور (توحيد، نبوت، معاد) مي فرمايد: شما در كنار حوض بر من وارد خواهيد شد ببينيد دربارهي ثقلين ـ يعني كتاب خدا وعترتم ـ پس از من چگونه خواهيد بود؟
سپس ميفرمايد: «فلاتُقدّموهُما فَتُهلكوا و لاتَقصِروا عَنهُما فَتُهلِكوا ـ و برآنان پيشي نگيريد كه هلاك ميشويد، و از آنان باز نمانيد و عقب نيافتيد كه هلاك خواهيد شد». و بدين وسيله مردم را به پيروي محض از كتاب و عترت، ملتزم نموده و فرا ميخواند. و «پيروي نمودن»، مفهومي است كه تنها با امامت و صاحب اختيار بودن عترت پيامبر صليالله عليه و آله سازگار است.
بنابراين كلمهي «مولا» در حديث شريف غدير، جز به همين معنا نميتواند باشد. و اگر آن را به معناي «دوست» بدانيم، ربطي به پيروي از عترت نخواهد داشت.
4ـ پيامبر صليالله عليه و آله پس از دعوت مردم به پيروي از ثقلين مي فرمايد: «ايُّها الناسُ ! مَن أولي الناسِ بِالمؤمنينَ من انفسِهِم ـ اي مردم! چه كسي بر مؤمنين از خود آنان سزاوارتر (صاحب اختيارتر) است؟ قالوا: اللهُ و رسولُهُ أعلمُ ـ گفتند: خدا و رسولش بهتر ميدانند».
فرمود: «إنَ اللهَ مَولايَ و أنا مَولي المؤمنينَ و أنا أولي بهم مِن أنفُسِهِم فَمَن كُنتُ مَولاهُ فَعَليُّ مَولاهُ ـ خداوند مولاي من است، و من مولاي مؤمنان هستم، و من برآنان از خودشان سزاوارتر (صاحب اخيتارتر) هستم. هر كه من مولاي اويم پس اين علي مولاي اوست».
اين فرمايش پيامبر صليالله عليه و آله كه: «أنا اولي بِهِم مِن انفُسِهِم ـ من به آنان از خودشان سزاوارترم» ناظر به آيهي شريفهي قرآن است كه مي فرمايد: «النبيُّ أولي بالمومنينَ مِن أنفُسِهِم ـ پيامبر بر مؤمنان از خود آنان سزاوارتر است» و اين آيه، به اتفاق آراي دانشمندان فرق اسلامي، در مقام بيان صاحب اختيار بودن پيامبر نسبت به مؤمنان است. و اين معنا، در رتبهبندي كه پيامبر در فرمايش غدير خود قرار داده است، كاملا آشكار است؛ آنجا كه ميفرمايد: خداوند مولاي من است و من مولاي مؤمنان هستم. مولا در اين كلام، به هر معنا باشد در عبارت «من كنت مولاه» نيز همان خواهد بود چه آن كه اين جملات سلسلهوار و در يك سياقند. شكي نيست كه وقتي ميفرمايد: خداوند مولاي من است و من مولاي مؤمنانم، صاحب اختيار بودن خداوند را اراده فرموده است و نه دوست بودن را. و كلمهي «مولي» در اين فرمايش حضرت، جز به معني صاحب اختيار نميتواند باشد.
عبارت «و انا اولي بِهِم من انفُسِهِم» به صراحت، مزيد بر اين دليل است. و اگر غير از اين باشد ارتباط مفهومي جملهي «من كنت مولاه» با دو عبارت قبل از آن ـ كه ذكر شد ـ قطع مي گردد و حال آنكه فاء نتيجه، بر سر عبارت «فمن كنت مولاه» گوياي لزوم اين ارتباط است. و از اين جهت اگر بر اين باور باشيم كه كلمهي «مولا» به معني دوست است ضعف متكلّم را اثبات كردهايم. و اين، از ساحت مقدّس پيامبر صليالله عليه و آله بهدور است.
5ـ ابوبكر و عمر پس از اين خطبه، خطاب به اميرالمؤمنين عليهالسّلام گفتند: «بَخٍّ بخٍّ لكَ يابن ابيطالب أصبَحتَ و أمسَيتَ مولايَ و مولي كلِّ مؤمنٍ و مؤمنَهٍ ـ آفرين، آفرين بر تو اي پسر ابوطالب، روز را آغاز كردي و به پايان بردي، در حالي كه مولاي من و مولاي هر زن و مرد مؤمني شدي».
اين تبريك، گوياي معناي صاحب اختيار بودن كلمهي «مولا» ميباشد.
اگر كلمهي مولا را در عبارت «من كنت مولاه ...» به معني دوست بدانيم، اين سخن پيامبر صليالله عليه و آله در آن شرايط سخت، نيازي به بيان نداشته و اختصاصي به علي عليهالسّلام ندارد بلكه هر مسلماني برخود واجب ميداند كه دوستدار كسي باشد كه پيامبر صليالله عليه و آله او را دوست دارد، و دشمن كسي باشد كه پيامبر او را دشمن ميداند. نيازي نبود كه پيامبر، دهها هزار نفر را در بياباني خشك و هوايي گرم و سوزان نگه دارد و كساني كه جلوتر رفتهاند را بازگردانده، و به خاطر كساني كه عقب افتادهاند منتظر بماند، تا جملگي جمع شوند آنگاه بگويد هر كه مرا دوست دارد علي را هم بايد دوست داشته باشد؟!
6ـ حسّان بن ثابت - شاعر معروف و سخنشناس عرب ـ كه در آن واقعه حضور داشته است، پس از خطبهي غدير، با كسب اجازه از پيامبر صليالله عليه و آله آن واقعه را بهطور كامل به نظم درآورده و در حضور پيامبر و علي ميخواند. او در جريان معرّفي اميرالمومنين عليهالسّلام توسّط پيامبر اسلام صليالله عليه و آله چنين ميگويد:
فَقالَ لَهُ قُم يا علي فَإنَّني - - - - - - - - - - رَضيتُكَ مِن بَعدي إماماً و هادياًٌ
(آنگاه به او فرمود: اي علي! برخيز كه من راضي شدم به اينكه تو پس از من امام و هدايتگر باشي)
بنابراين حسّان نيز از كلمهي «مولا» جز امامت و هدايتگري را نفهميده است. او با اينكه شعرش را در محضر پيامبر، اميرالمومنين عليهماالسّلام و ساير اصحاب مي سرايد و با صداي بلند ميخواند امّا هيچ كس نه تنها بر او اعتراضي نميكند بلكه مورد تشويق نيز قرار ميگيرد.
7ـ اميرالمؤمنين عليهالسّلام در نامهاي به معاويه، در احتجاج با وي اين بيت را سروده اند:
و أوجَبَ لي ولايَتَهُ عَلَيكم - - - - - - - - - - رَسولُ اللهِ يَومَ غَديرخُمٍ
(رسول خدا ولايتش را براي من در روز غدير خم بر شما واجب فرمود)
سخن اميرالمؤمنين عليهالسّلام بر همگان حجّت است و با وجود اين فرمايش، نيازي به احتجاج ديگري نيست. اما اين نكته نيز حائز اهميّت است كه: معاويه كه يكي از حاضران واقعهي غديرخم بوده است، اين سخن علي عليهالسّلام را رد نكرده و تكذيب نميكند. و هيچيك از اهل سنّت نيز حاضر نيستند اميرالمؤمنين علي عليهالسّلام را در اين باره به كذب متّهم سازند. بنابراين، فرمايش آن حضرت در اين بيت شعر مفهوم كلمهي مولا را در عبارت شريفهي: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه» روشن ساخته و صراحت و حقيقت آنرا در ولايت و سروري و امامت اميرالمؤمنين عليهالسّلام تثبيت ميكند.
پيروز و موفق باشيد