مگر غدير را فراموش كردهايم!؟
بسم الله الرحمن الرحيم
در سال 1430 هـ.ق هستيم. 1420 سال از واقعهي بزرگ و سرنوشتساز غدير گذشته است. 14 قرن از ابلاغ رسمي و علني ولايت عترت پاك پيامبر خدا توسّط رسول گرامي اسلام ميگذرد. ولايتي كه زيربناييترين پايههاي دين است. و همهي مسلمانان تا واپسين روز دنيا از سوي رسول الله مأمورند تا پس از ايمان و پايبندي به ولايت پيشوايان معصوم عليهم السلام آن را به نسلهاي پس از خود برسانند. پيام غدير، پيامي روحبخش و حياتآفرين است.
راستي هيچ انديشيدهايد كه اگر همهي مسلمانان حاضر در غدير، مؤمن به پيام وحدتآفرين غدير بودند و به نداي جانپرور رسول رحمت لبّيك ميگفتند، و با امانتداري، آن پيام را به همهي مسلمانان ميرساندند امروز اين همه فرقه، مذهب و گروه اسلامي نداشتيم، بلكه همه بر صراط مستقيم پروردگار بودند و فرمانبر و پيرو امام معصوم؟
بيترديد همهي نافرمانيهاي مهاجر و انصار از پيامبر خدا، و همهي اختلافات با علي و آل علي عليهم السلام و شعلهور شدن جنگهاي جمل، صفّين، نهروان... امامكشيها و نسلكشيها، لعنها و تكفيرها، همه و همه، ميوهي تلخ تحريف و فراموش كردن پيام عزّتآفرين غدير است. همهي نالهها، ضجّهها، تجاوزها، چپاولها، خيانتها، تخريبها، ترورها و زشتيهايي كه پس از رحلت رسول گرامي اسلام تا به امروز دامنگير مسلمانان شده، به جهت نپذيرفتن نداي الهي پيامبر خدا در روز غدير است.
آنگاه كه مهاجر و انصار، پس از رحلت جانگداز رسول امين پروردگار، از اسلام رويگردان شده، و به جاهليّت برگشته و به خانهي وحي هجوم بردند، و خاندان رسالت را مورد ستم قرار داده و حقّ امير المؤمنين علي عليه السلام را غصب كردند، پارهي تن پيامبر حضرت فاطمهي زهرا سلام الله عليها كه زخمدار ستم بود و فرزندش كشته شده بود، شگفتزده و ناباورانه پرسيدند:
آيا روز غدير را فراموش كردهايد!؟
آري! اگر منافقان فرومايه، پيام غدير را پذيرا شده بودند، برادر و وصيّ رسول الله و حجّت برگزيدهي خداوند، اميرالمؤمنين علي عليه السلام بر جاي پيامبر تكيه ميزد، نه غاصبان از خدا بيخبر. اگر مسلمانان بر عهد و پيمان خود با خدا و پيامبر ميماندند: حضرت فاطمهي زهرا سلام الله عليها ميان در و ديوار نميماند، و شوهرش خانهنشين نميشد و فرقش شكافته نميگرديد، و امام مجتبى عليه السلام با آن جرثومهي ناپاكي، عهدنامه امضا نميكرد، و مسموم نميگشت؛ و حضرت سيّد الشّهدا اباعبدالله الحسين عليه السلام بهدست سپاهيان يزيد شرابخوار، به شهادت نميرسيد؛ و بنياميّه و بنيعبّاس سفّاك، زمام امور را بهدست نميگرفتند... و وهّابيان مزدور، شيعيان و عزاداران حسيني را به خاك و خون نميكشيدند، و هر روز و هر ساعت، قرائت تازهاي از دين نداشتيم، و همه خليفةالله نميشدند، و سرگشتگان وادي ضلالت، به امامت نميرسيدند، و همه چيز وارونه نميشد.
دشمني با غدير، ستيز و نبرد با نور و حقّ و راستي است. و تحريف غدير، تحريف هدايت و رشد و سعادت بشر است.
... دريابيم:
اكنون كه در آخر الزّمان هستيم، و بلاها از هر سو ما را دربر گرفتهاند، و پرچمهاي گمراهي در هر گوشه و كناري برافراشته شدهاند، بياييم براي رضاي خدا، و پايبندي به دين، و نجات خود از كژيها و كجرويها در انديشه و رفتارمان، پيام غدير را همانگونه كه خاتم پيامبران بيان فرموده، خالص و بيپيرايه، دريافت كرده و با ايمان و پايبندي به آن، خود را از هلاكت قطعي رهايي بخشيم؛ و آن امانت الهي را بدون هيچ تغييري به نسلهاي پس از خود ابلاغ كنيم.
يادي كوتاه از چند فراز پيام غدير:
* پيامبر خدا و دوازده امام معصوم پس از او تا روز قيامت بر امّت اسلام ولايت دارند.
امروز آخرين بازماندهي خاندان رسالت، حضرت قائم آل محمّد حجةبن الحسن العسكري عجل الله تعالي فرجه الشّريف از سوي خدا بر همهي امّت اسلام ولايت دارد. و ولايت او انحصاري و غير قابل واگذاري است. همانگونه كه پس از رسول خدا، اميرالمؤمنين علي عليه السلام بر همهي مسلمانان ولايت داشت؛ ولايتي كه با پذيرش و عدم پذيرش مردم، تغييري نكرده، و با بيعت مهاجر و انصار با غاصبان حكومت، ولايت امير المؤمنين به آنان منتقل نشد. زيرا اين، خواست و ارادهي حتمي و قطعي خداوند است. و هريك از مسلمانان ـ در هر شرايطي كه باشند ـ به امر قادر بيهمتا مأمور به اطاعت بيچون و چرا از وليّ برگزيدهي خداوندند نه فرمانبرداري از هيچكس ديگر.
پيامبر رحمت، اولياي الهي تا روز قيامت را با نام و نشان معرّفي كرد، تا كسي به هر بهانهاي ولايت غير معصوم را نپذيرد. پيامبر خدا نفرمود چون عليّبن ابيطالب اعلم شماست بر شما ولايت دارد. گرچه اميرالمؤمنين داناترين فرد امّت اسلام بود...
بي ترديد ولايت داشتن، وابسته به امر خاصّ خداوند است. و اگر دانايي ولايتآور بود، در هر روستايي، داناترين آنان ولي مردم آن روستا بود. و معلّمان و دبيران و اساتيد دانشگاه، همه اولياي دانشآموزان خود بودند.
بي توجّهي و عدم پايبندي به پيام گرانسنگ غدير سبب شد تا در 14 قرن تاريخ اسلام، خود كامگان به ظاهر مسلمان، بر جان و مال و ناموس و سرزمين امّت اسلام چيره شوند، و از هيچ ستمي در حق مؤمنان راستين دريغ نورزند. و كتاب خدا و سنّت پيامبر را بازيچهي خود قرار دهند. ولايت اختصاصي معصومين به ما ميفهماند كه: مهاجر، انصار، اصحاب سرّ، ياران خاص، عالمان فرهيخته، زاهدان خداترس، عارفان بلندپرواز، اهل شهود، حافظان كتاب و سنّت، اهل بصيرت، شعبدهبازان تردست، ساحران، مرشدان گوشهگير، اقطاب زير خرقه، صاحبان كرامت، حاكمان پرآوازه، زورمداران، هيچ يكاز سوي خداوند حكيم بر ما ولايت ندارند، و ما مأمور به اطاعت از آنان نيستيم. بلكه فرمانبرداري و پيروي ـ با چشم باز و يا كوركورانه ـ از آنان، مخالفت آشكار با پيام غدير و بيرون رفتن از ولايت الله و پذيرفتن ولايت نكبتبار طاغوت است.
* علي عليه السلام جانشين بلافصل پيامبر و برادر و وصي و امام پس از اوست.
اميرالمؤمنين همچون خاتم پيامبران، برگزيدهي خداوند است. و همانگونه كه مردم نقشي در رسالت پيامبر اسلام نداشتند، نقشي هم در گزينش اميرالمؤمنين علي عليه السلام براي خلافت و امامت و برادري و وصايتش نسبت به پيامبر ندارند. و مقامات الهي حضرت علي عليه السلام با مخالفت همهي آفرينش، تغيير ناپذير است. و به فرمودهي رسول مكرّم اسلام، اگر همهي مسلمانان به راهي بروند و اميرالمؤمنين علي عليه السلام به راهي ديگر، مؤمنان همه موظّف به پيروي از علي هستند. و در مقابل حكم خدا و رسول، رأي همهي مهاجر و انصار پشيزي نميارزد. علي و پيروانش بر صراط مستقيم پروردگارند و ديگران در وادي ضلالت و حيرت. علي هميشه و هرجا بر حق است. و هر كه با او در هرجا و در هرچيز و در هر زمان به مخالفت بر خيزد، بيگمان، بر باطل است. چه يار غار پيامبر باشد و چه امّ المؤمنين.
علي ميزان حق است. ديگران با او سنجيده ميشوند نه او با ديگران.
* امامان پس از پيامبر خدا دوازده نفرند. نخستين آنان اميرالمؤمنين علي عليه السلام، و آخرينشان قائم آل محمّد ارواحنا فداه است.
پيشوايان معصوم امّت اسلام، پس از پيامبر تا پايان دنيا دوازده نفرند و نام همهي آنان بر زبان مقدّس پيامبر جاري شده است.
امامان برگزيدهاي كه هيچيك از برجستگان امّت اسلام در بالاترين حدّ دانش و تقوا و شجاعت و زهد، هرگز با آنان قابل مقايسهنبوده و نيستند. تا چه رسد به آن كه بگوييم جانشين و يا همگون امام معصوم هستند.
اگر بگوييم يك قصّاب بيسواد روستايي ميتواند جانشين يك جرّاح متخصّص مغز باشد، پذيرش آن، معقولتر و آسانتر از پذيرش برترين فرد امّت اسلام، ـ از جهت علم و تقوا ـ به جانشيني امام معصوم ميباشد.
هيچ عالم فرزانهاي، و هيچ فقيه فرهيختهاي نه امامگونه است و نه قابل قياس با حجّت برگزيدهي خداوند.
* مفسّر قرآن، امام معصوم است.
وحي، كلام خداست. آورندهي وحي فرشتهي امين پروردگار است. فرشتهاي كه هيچ تصرّفي در كلام خدا نميكند و آن را به پيامبر خدا ابلاغ ميكند. رسول الله نيز امين وحي پروردگار است. او بدون هرگونه دخالتي در كلام خدا آن را به مردم ابلاغ ميكند. وقتي ميگوييم پيامبر خدا امين است، يعني: در رساندن وحي، از خطا و اشتباه و فراموشي به دور است.
همانگونه كه آموختهايم، كلام وحي نيازمند تفسير و تببين است. و مفسّر و مبيّن كتاب خدا بايد امين، مطهّر و معصوم از هرگونه خطا و اشتباه و فراموشي باشد. و علم كتاب نزد او باشد.
مسلمانان، پس از غصب حقّ اميرالمؤمنين، گرفتار مفسّران نادان و غير معصوم شدند. مفسّراني كه خواستههاي خود را در قالب تفسير قرآن به خورد مردم دادند و كار به جايي رسيد كه مشرك و منافق و ملحد، به قرآن استناد ميكردند. و با قرآن به جنگ قرآن ناطق اميرالمؤمنين علي عليه السلام رفتند. و از همان زمان براي مبارزه با عترت پاك پيامبر و مؤمنان راستين، قرآنها بر نيزهها مانده است.
اگر در مفسّر قرآن، عصمت شرط نباشد، اعتقاد به امين بودن فرشتهي وحي و امين و معصوم بودن پيامبر در ابلاغ دين ضروري نيست.
كتابي كه نور بوده و دور از هرگونه باطلي است، چگونه با مفسّر غير معصوم تفسير و تبيين ميگردد!؟
اگر مفسّر قرآن، از عصمت به دور باشد، ما حقّ دريافت رأي و نظر او را نداريم. گرچه رأي و نظرش با فهم و درك ما سازش داشته باشد. بلكه ما موظّفيم به قرائت معصوم از كتاب خدا بسنده كنيم. او كه «كتاب الله النّاطق» است و همتاي هميشگي قرآن. و به فرمودهي پيامبر، قرآن هيچگاه از او جدا نيست و او نيز از قرآن جدا نخواهد شد.
* با پيامبر و عترت پاك او بيعت كنيد.
ما وقتي به رسالت پيامبر شهادت ميدهيم، در حقيقت با او و عترت پاكش بيعت كردهايم، تا به آنچه ما را مكلّف ساختهاند لباس عمل بپوشانيم؛ و حق نداريم با ديگران بيعت كنيم. زيرا بيعت پيامبر و عترتش تا وقتي مسلمانيم برعهدهي ماست. مگر همچون منافقان غدير باشيم، كه پس از هفتاد و چند روز بيعت با اميرالمؤمنين علي عليه السلام ، بيعت الهي خود را ناديده گرفته و با طاغوتيان بيعت كردند و از اسلام... .
* با علي به عنوان اميرالمؤمنين سلام كنيد.
السّلام عليك يا اميرالمؤمنين.
آري اميرالمؤمنين لقب آسماني حيدر كرّار عليّبن ابيطالب است. ما، رسول الله صلّي الله عليه و آله را كه در حقيقت امير و فرمانرواي همهي مؤمنان تا روز قيامت است، اميرالمؤمنين نميخوانيم. تا چه رسد به غاصبان ناپاك و فرومايهاي كه همدست شيطان و همپيالهي مشركانند. لقب اميرالمؤمنين در ميان برگزيدگان الهي تنها به علي عليه السلام اختصاص دارد نه هيچكس ديگر.
شما اي مؤمنان راستين: با غدير بباليد و سر برآوريد. شما امروز به نداي ملكوتي اشرف كائنات، حضرت محمّد مصطفى صلي الله عليه و آله و سلّم لبّيك بگوييد و بر ولايت حجّةبن الحسن العسكري عليه السلام ثابتقدم باشيد.